پس از 2 سال گفتن گفتن
بالاخره پا پيش گذاشتن و رفتن خدمت خاله خانم براي گرفتن دخترشان و بعد هم رفتن آزمايشگاه براي آزمايش ژنتيك كه مشكلي نداشت.
اما مورد جالب اينكه آبجي خانم هي ميشنه و پا ميشه ميگه بچم خجالت مي كشه با دختر خالش حتي حرف بزنه آخه اهلش نيست و بلد نيست ... خلاصه انگار نه انگار 2 ماه پيش بود گند كار از امارات و دانشگاه وووو درآمد
2- هي ميگه طلا گرونه طلا گرونه آخه اگر نتونيد طلا بخريد پس گردو بخريد نخ كنيد بندازيم گردن عروس