loading...
روزگار خانم همسر، مادر، كارمند
من بازدید : 119 سه شنبه 1390/10/27 نظرات (0)

چند وقت پيش باباش رفته  براي معاينه پروستات كه دكتر براش نونه برداري نوشته

رفتن ميلاد كلي وقت گرفتن و رفتن و آمدن و مشخص شد بد خيم بايد عمل شه. آقايي حسابي بهم ريخت و به من گفت زنگ بزنم به راحله خانم ( زن دوستش كه پرستاره) ما هم زنگ زديم بنده خدا دستش بند بود قرار شد بعدا تماس بگيريم. آقايي طاقت نياورد هي زنگ زده به دوستش، از شانس گوشي راحله خانم بر مي داره و اون هم رك پوست كنده گفت كه بايد عكس بگيرن اگر پخش شده باشه عمل بي فايده و كمتر از يك سال فرصت دارين.

اگر نه عمل مي كنن و شيمي درماني داره.....

آقايي از بس حالش بد ميشه گوشي خاموش مي كنه تا حالش جا بياد

بعدازظهر هم تصادف كرده بود خلاصه آمد خانه اما حاضر نشد يك كلمه در موردش حرف بزنيم

 الان هم شنيدم زخم اثني اعشرش عود كرده

خدايا خودت كمك كن

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
متولد 57 هستم اول همسرم و بعد مادر ، كارمندم و دلم مي خواد روي كره زمين نقشي مهم بزنم ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 58
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 104
  • بازدید کلی : 9,834