loading...
روزگار خانم همسر، مادر، كارمند
من بازدید : 40 دوشنبه 1390/09/21 نظرات (0)

امروز تولدم ، پس چرا من بي تفاوت شدم در 33 سالگي بي تفاوتي، شانه هايم را بالا مي اندازم و به گذشته فكر مي كنم به زماني كه اعداد روي كيك تولد اعداد يك رقمي بود. و هميشه تولد من در ياد و خاطره بابا و مامان بود.

نمي دونم براشون 21 آذر مهم بود و من فكر مي كردم دخترك در سن 25 سالگي بسيار بزرگ وكامل است . و 25 سالگي و 26 و... همه آمدن و رفتند ولي من بزرگ نشدم.

 از 25 سالگي تا سال گذشته هر زمان كه تولدم مي شد غمگين مي شدم و ناراحت از گذر زمان بودم اما الان بي تفاوتم و اين بي تفاوتي بسيار بد است. من هيچ احساسي ندارم نه خوشحالم نه ناراحت.

و اين خوب نيست ، مي دانم نيابد اين گونه باشد اما هيچ ذوقي ندارم و هيچ كششي كه به ديگران بفهمانم امروز تولدم است. حتي شانه هايم براي بي تفاوتي بالا نمي ياد و حتي منتظر آقايي هم نيستم تا تبريك بگويد تولدم ، راستش فكر كنم اصلا يادش نيست چه برسه به تبريك شايد براي اين بي تفاوت شدم كه آقايي به قول خودش سختش انتخاب كادو  و من هم چقدر دعوا كنم .

امروز اما دوستام زنگ زدن و تبريك گفتن خوشحال شدم . و عمه مهربانم هم تبريك گفت ممنونم از لطف همگي.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
متولد 57 هستم اول همسرم و بعد مادر ، كارمندم و دلم مي خواد روي كره زمين نقشي مهم بزنم ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 58
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 81
  • بازدید سال : 153
  • بازدید کلی : 9,883