امسال رفتيم خانه مادر شوهرم ، ما بوديم و داداشش و خواهر سومي.
علي رضا براي شيدا چله اي برده بود كيف و چكمه و آجيل. و جالب كه خانه عروس يك خيابان پائين تر از مادر بزرگ و پدر بزرگ هست. و اين ها بزرگتر هاي فاميل هستند
اولا بايد دعوت مي شدن براي مراسم چله بران و حالا كه دعوت نكردين بايد بعد از مراسم مي آمدن و آخر شب يك سر مي زدن به اين بنده خدا ها.
دو تا خواهر با هم وصلت كردن بقيه را فراموش كردن ، آدم چي بگه.