loading...
روزگار خانم همسر، مادر، كارمند
من بازدید : 73 سه شنبه 1390/06/01 نظرات (2)

 سلام

من چند روز پيش اين وبلاگ درست كردم اما مطلب اوليم به نظر خودم جالب نبود )دعواي من و آقايي(  دلم نمي خواست با يك مطلب غمناك شروع بشه .

تا ديشب كه يك خواب خوب ديدم

آره خواب ديدم كه باباي روزنامه خريده و اسم بچه هاي قبولي دوره دكتري دانشگاه سراسري هم توش هست با شوخي گفتم اسم من كه نيست ... اما يك دفعه اسم خودم ديدم

كلي ذوق كردم و مي گفتم بالاخره اين ننگ دانشگاه آزاد از روي مدارك من برداشته شد.

و لبخند تمام صورتم گرفته بود .....

صبح با يك حال خوبي پاشدم نمي دونيد چه حس جالبي بود هنوز هم احساس خوبي دارم و ميشه من قبول شم

مادر شوهرم چند وقت پيش داشت از يكي از دختر هاي فاميل حرف مي زد كه آره داره مي ره آمريكا براي دكترا بخونه

من هم گفتم من هم تنبل شدم بايد درس بخونم يك دفعه برگشت گفت حالا نمي خواد . تو فعلا بچه بزرگ كن

من هم هيچي نگفتم ولي .....

تعداد صفحات : 6

درباره ما
متولد 57 هستم اول همسرم و بعد مادر ، كارمندم و دلم مي خواد روي كره زمين نقشي مهم بزنم ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 58
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 96
  • بازدید کلی : 9,826